سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

بازیگر کوچولو

از بازی های مورد علاقه این روزهای شما، تیر و تفنگ بازیه. تیر میخوری با کلی حرکات اکشن و اسلوموشن میافتی روی زمین  و من و بابا باید بیایم کمکت. و انقدر این بازی رو تکرار میکنیم تا دیگه از حال بریم. البته یک وقتهایی نقشهامون عوض میشه. اما همین که تو شادی و خوشحال برای ما همه چیزه. برای ما یک دنیاست که صدای قهقه هات تو خونه بلند میشی و لبها و چشمات میخنده. الهی همیشه خوش باشی گل پسرم.
28 بهمن 1397

خرید مبل کودک

امشب مبل خوشگلی که یک ماه پیش برای پسرم سفارش داده بودم به دستمون رسید. از قبل جای مبل رو تو اتاق آماده کرده بودیم و تا آوردنش مشماشو باز کردیم و گذاشتیمش سرجاش. البته رنگش اونی نبود که مامان ساناز انتخاب کرده بود ولی خوب خرید غیر حضوری این چیزها رو هم داره اما رنگش بد هم نبود به تناژ رنگ وسایل و اتاقت میخورد.  خامه عسلی خان هم خیل خوشحال بود و سریع رفتی روش نشستی. مبارکت باشه پسر طلایی من.   ...
26 بهمن 1397

عمق جریان

 اسم شما رو گذاشتیم سورنا عمق جریان. انقدر بامزه خودتو سُر میدی تو جریانی که ازش هیچ چیزی نمیدونی به زبون خودت حرف میزنی که کلی میخندیم. چند وقت پیش داشتم تو ماشین برای بابا ناصر خاطره تصدفاتی که تو جاده دیده بودم تعریف میکردم اولی رو گوش دادی دیگه نذاشتی بقیه رو بگم تا می اومدم حرف بزنم می گفتی بِ بِ یی بِ بِ یی آقاهه آاان ... خلاصه با کلمات دست و پا شکسته و با پانتومیم. بابایی هم جو میداد که خوب بعدش چی شد پسرم و جالب اینکه تو این تعریفا هم خودت یه پای داستانی و ازت می پرسیم تو بودی تو دیدی میگه اِ. عشق من. فوتبال دیدنتم که دیگه داستان خاص خودش رو داره، بابا مسعود تو دیدن فوتبال پرسپولیس خیلی هیجانی میشه و مدام جلو تلوی...
18 بهمن 1397

حمام بازی

یکی از تفریحات آقا سورنای ما رفتن به حمامه. تقریبا روزی یکی دوبار از مامان و بابا یا هرکسی که پیشش هست تقاضای حمام داره. با پانتومیمِ لباس درآوردن و لیف زدن و سرشستن شروع میشه و بعد دستمونو میگیره و میبره جلو درب حمام و بعد هم انقدر بوسمون میکنه که مقاومتمونو از دست میدیم و باهاش میریم حمام. دیگه تو حمام هم شعرخوانی و آ بازی و کف بازی داریم و گاهی هم شستن عروسک ها. تازه بابا مسعود هر بار برای سورنا یک افکت جدید هم رو میکنه مثلا امروز از گل رزهای روی میز براش برده تو حمام و ریخته تو وانش.   خلاصه به آقا پسرم یه جوری تو حمام خوش میگذره که یه وقتایی بهش حق میدم انقدر حمام رفتن رو دوست داشته باش. البته خدارو صد ه...
12 بهمن 1397

حمام بازی

یکی از تفریحات آقا سورنای ما رفتن به حمامه. تقریبا روزی یکی دوبار از مامان و بابا یا هرکسی که پیشش هست تقاضای حمام داره. با پانتومیمِ لباس درآوردن و لیف زدن و سرشستن شروع میشه و بعد دستمونو میگیره و میبره جلو درب حمام و بعد هم انقدر بوسمون میکنه که مقاومتمونو از دست میدیم و باهاش میریم حمام. دیگه تو حمام هم شعرخوانی و آ بازی و کف بازی داریم و گاهی هم شستن عروسک ها. تازه بابا مسعود هر بار برای سورنا یک افکت جدید هم رو میکنه مثلا امروز از گل رزهای روی میز براش برده تو حمام و ریخته تو وانش.   خلاصه به آقا پسرم یه جوری تو حمام خوش میگذره که یه وقتایی بهش حق میدم انقدر حمام رفتن رو دوست داشته باش. البته خدارو صد ه...
12 بهمن 1397
1